دلت رامي گيري توي دستت. نگاهش مي كني. مي آوري اش بالا. فرياد ميزني : خدايا چيزقابل ندارم؛ تنها همين يك دل را دارم، پراز محبّت، محبّت رضا(عليه السلام) آن راهم مي دهم به تو. فقط فراموش نكن قلب فروخته شده ، پس گرفته نمي شود!"
سلام!
قاصدكي مي خواهد به گدايي سلطان خورشيد، امام ِنور برود. اگرقابل بدانيد مي خواهد قاصد دلنوشته هايتان با امام خوبي ها باشد؛ خوشحال مي شود اگر در اين سفر با نوشته هاي هميشه زيبايتان در بخش نظرات همراهي اش كنيد. با سپاس قبلي!