چهارشنبه 87 خرداد 8
درخت طوبی
«طوبی» مونث «اطیب» یعنی پاکیزه تر و حلالتر. این واژه صفت درختی است از درختان بهشتی که به لحاظ عظمت و داشتن ویژگیهای منحصر بفرد، از درختان مشهور و معروف بهشتی است و روایات زیادی عهده دار توصیف این شجره طیبه هستند.
در احادیث درباره این درخت، اوصافی ملاحظه می شود که باورش برای کسانی که جز با معیارهای دنیوی انس ندارد، مشکل است. اما توضیح یک مقدمه شاید بتواند به این ناباوران کمکی نماید:
انسانها در دنیا دو عمل انجام می دهند: اعمال فردی مانند نماز فرادی، روزه و... اعمال اجتماعی مانند حج، جهاد و شرکت در خدمات عمومی.
کیفر و پاداش اعمال فردی در جهنم و بهشت تابع اعمال شخصی و انحصاری انسان خواهد بود مثلا حورالعین یا فلان غرفه بهشتی و... یک نعمت و پاداش انحصاری است که دیگر مومنان در آن شرکت ندارند اما اعمالی که با مشارکت دیگران انجام داده است کیفر و پاداش آنها نیز در عالم آخرت مشترک خواهد بود. ما، در احادیث درباره اوصاف موجودات جهنمی به وصف مار بسیار عظیمی برخورد می کنیم که نامش «غاشیه» است. این اژدهای عظیم تمام جهنمیان را نیش می زند و می بلعد و... آری، این اژدها چیزی جز تجسم اعمال مشترک مشرکین و منافقین نیست. در بهشت هم این شجره طوبی است که عظمتش تمام بهشت و بهشتیان را فرا گرفته و خانه و غرفه ای نیست که شاخه ای از این درخت در آن نخزیده باشد. این درخت، محصول کار مشترک تمام مومنین است، مومنین که جوهره اصلی اعمالشان ولایت خداوند و رسول خدا (ص) و ائمه معصومین (ع) بوده است. جالب است که بدانیم که محل اصلی این درخت در بهشت، خانه علی (ع) است و از آنجاست که شاخه های این درخت عظیم به خانه همه شیعیان سر کشیده است و این، بیان کننده این است که ولایت نسبت به مولا امیرالمومنین (ع) یک بعد اجتماعی و اشتراکی دارد که دستاورد آن، درختی است به وسعت خانه های اهل ولایت. میوه های این درخت هم عجیب است: در عین حال که خوردنی است، در همان حال پوشیدنی و تزئینی است.
نمونه ای درباره جنس این درخت:
رسول خدا (ص) فرمود: «حضرت عیسی (ع) از خداوند خواست که درخت طوبی را به او معرفی نماید. خدا به او فرمود: (طوبی) درختی است در بهشت که خودم آن را (با دست رحمت خود) غرس نمودم. این درخت سایه اش تمام بهشت و بهشتیان را می پوشاند. ریشه این درخت از «رضوان» (یکی از اسماء الهی) است. آبش از چمشه «تسنیم» (خوشگواراترین چشمه بهشتی) و خنکی اش، خنکی کافور (و کیف کافور؟)، طعمش ، طعم زنجبیل (و کیف زنجبیل؟)...».
دوشنبه 87 خرداد 6
امروز غروب برای خرید شیرینی به یه قنادی رفته بودم. جلوی ویترین قنادی چند تا از این بچه های خیابونی مغازه با حسرت می پایدن و خیره خیره ویترین نگاه می کردن....... گاهی هم جلو می اومدن و مشتریای مغازه رو به خرید کیک های رنگین اونجا تشویق می کردند....... دلم گرفت... خیلی.... خیلی.... هم بابت نگاه تلخ کام های منتظر و هم.........
داشتم فکر می کردم این حال و روز خیلی از ماهاست... ما هم مثل اون بچه هایی می مونیم که دم درگاه خدا ایستادیم.... و با حسرت اومدن و رفتن اولیا و دوستای خدا رو می بینیم که چه مشتاقانه و محکم به سوی یار گام بر می دارن و وقتی هم بر می گردن دستاشون پر از برکته و کام هاشون چه شیرینه.
خدایا ...... خدایا...... حسرت نگاه های ما رو می بینی.... دست های خالی ما رو می بینی..... کام ما رو نیز به تکه ای شیرین بنما! آمین!
دوشنبه 87 خرداد 6
سحر که از خواب پا می شیم، درست چند دقیقه قبل از اذان صبح یه هم نوایی زیبا شروع میشه .......مطمئن هستم خیلی هاتون تا حالا این نوا ها رو شنیدید ......گنجشک ها هستن که انگار یکی بهشون گفته طلوع نزدیکه، پاشین بخونید ......پاشین به پرورگارتون سلام بدین .... خیلی زیبا می خونن ......اینقدر که یواش یواش به شنیدن تسبیح شون وابسته می شین ......ببینیم این کوچولوها چطوری حواسشون به عبادت صبگاحیشون هست ....اما ماها!!!!!!!!!!! .......خسته! .....با هزار تا غر و لند بلند میشیم که 2 رکعت بخونیم ......میدونی ........چون نمی دونیم .... چون نمی خوایم بدونیم این تسبیح ها چه فایده داره! ........برای خودمونه.... برای این روح مظلوم که دیگه حوصله خودشم نداره، از بس که هر چی دستمون رسید به خوردش دادیم .......فقط یه مورد از آیه های تسبیح آوردم ......یه کم فکر کنیم.
(*)پس بر آنچه آنان می گویند شکیبایی ورز و سپاسگزارانه پروردگارت را پیش از طلوع خورشید و پیش از غروب (آن) تسبیح گوی(*)(سوره ق / آیه 39)
پنج شنبه 87 خرداد 2
چقدر خنده داره که یک ساعت عبادت به درگاه الهی دیر و طاقت فرسا میگذره ولی 60 دقیقه بازی یک تیم فوتبال مثل باد می گذره!
چقدر خنده داره که 100 هزار تومان کمک در راه خدا مبلغ بسیار هنگفتیه اما وقتی که با همون مقدار پول به خرید می ریم کم به چشم میاد!
چقدر خنده داره که یه ساعت عبادت طولانی به نظر میاد اما یه ساعت فیلم دیدن به سرعت میگذره!
چقدر خنده داره که وقتی می خوایم عبادت و دعا کنیم هر چی فکر می کنیم چیزی به فکرمون نمی رسه تا بگیم اما وقتی که می خوایم با دوستمون حرف بزنیم هیچ مشکلی نداریم!
چقدر خنده داره که وقتی مسابقه ورزشی تیم محبوبمان به وقت اضافه می کشه لذت می بریم و از هیجان تو پوست خودمون نمی گنجیم اما وقتی که مراسم دعا و نیایش طولانی تر از حدش می شه شکایت می کنیم و آزرده خاطر می شیم!
چقدر خنده داره که خوندن یه صفحه دعا سخته اما خوندن 100 صفحه از پرفروشترین کتاب رمان دنیا آسونه!
چقدر خنده داره که سعی میکنیم ردیف جلو صندلی های یک کنسرت یا مسابقه رو رزو کنیم اما به آخرین ردیف یک مکان مذهبی تمایل داریم!
چقدر خنده داره که برای عبادت و نیایش هیچ وقت زمان کافی در برنامه روزمره خود پیدا نمی کنیم اما برای بقیه برنامه ها رو سعی می کنیم تو آخرین لحظه هم که شده انجام بدیم!
چقدر خنده داره که شایعات روز نامه ها رو به راحتی باور می کنیم اما معجزات الهی رو به سختی باور می کنیم!
چقدر خنده داره که همه مردم می خوان بدون اینکه به چیزی اعتقاد پیدا کنند و یا کاری در راه خدا انجام بدن به بهشت برن!
چقدر خنده داره که وقتی جوکی رو از طریق پیام کوتاه و یا ایمیل به دیگران ارسال می کنید به سرعت آتشی که در جنگلی انداخته شود همه جا را فرا می گیرد اما وقتی که سخن و پیام الهی رو می شنوید دو برابر در مورد گفتن و یا نگفتن اون فکر می کنید!
خنده داره. اینطور نیست؟!
دارید می خندید؟
دارید فکر می کنید؟
این حرفارو به گوش بقیه هم برسونید و از خداوند سپاس گذار باشید که او خدای مهربان و دوست داشتنی است.
پی نوشت: آیا این خنده دار نیست که وقتی که می خواید این حرفا رو به بقیه بزنید خیلی ها رو از لیست پاک می کنید بخاطر اینکه شک دارید که اونها به چیزی اعتقاد دارند ؟!!!
خنده داره ؟ . . .
پنج شنبه 87 اردیبهشت 19
گفتم : آه! خدایا خسته ام!
گفتی : ((لا تقنطوا من رحمه الله )) : از رحمت خدا ناامید نشید ( زمر/53)
گفتم : هیچکی نمی دونه تو دل من چی میگذره!
گفتی : ((ان الله یحول بین المرء و قلبه)) : خدا حائل هست بین انسان و قلبش (انفال/24)
گفتم : چه خوب میدونی که به غیر از تو هیچ کسی رو ندارم!
گفتی : ((نحن اقرب الیه من حبل الورید)) : ما از رگ گردن به انسان نزدیکتریم (ق / 16)
گفتم : ولی انگار اصلا منو یادت رفته! فراموشم کردی !؟
گفتی : ((فاذکرونی اذکرکم)) : منو یاد کنید تا یاد شما باشم ( بقره / 152 )
گفتم :خیلی چیزا هست که از درگاهت طلب کردم تا کی باید صبر کرد؟
گفتی : ((و ما یدریک لعل الساعه تکون قریبا)) : تو چه میدونی شاید وقتش نزدیک باشه ( احزاب / 63 )
گفتم : تو بزرگی و بهت نزدیک! برای منه کوچک، خیلی دوره! تا اون موقع چی کار کنم؟
گفتی : ((و اتبع ما یوحی الیک و اصبر حتی یحکم الله)) : کارایی که بهت گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کنه ( یونس / 109 )
گفتم : تو خدایی و صبور! من بنده ات هستم و ظرف صبرم کوچک ... یه اشاره کنی تموم میشه !
گفتی : ((عسی ان تحبوا شیئا و و هو شر لکم)) : شاید چیزی که تو دوست داری به صلاحت نباشه ( بقره / 216 )
گفتم : انا عبدک الضعیف و الذلیل ... چطور دلت میاد؟
گفتی : ((ان الله بالناس لرئوف رحیم)) : خدا نسبت به همه مردم – نسبت به همه – مهربونه ( بقره / 143 )
گفتم : دلم گرفته!
گفتی : ((بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا)) : ( مردم به چی دل خوش کردن؟ ) باید به فضل و رحمت خدا شاد بود. ( یونس / آیه 58)
گفتم : توکلت علی الله
گفتی : ((ان الله یحب متوکلین)) : خدا اونایی رو که توکل میکنن دوست داره ( آل عمران / 159 )
گفتم : خیلی چاکریم ! ولی اینبار، انگار ......
گفتی : ((و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمان به و ان اصابته فتنه انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الاخره)) : بعضی از مردم خدا رو فقط به زبون عبادت میکنن . اگه خیری بهشون برسه ، امن و آرامش پیدا می کنن و اگه بلایی سرشون بیاد تا امتحان شن رو گردون میشن (حج / آیه 11)